جدول جو
جدول جو

معنی چرخ آسیائی - جستجوی لغت در جدول جو

چرخ آسیائی
(چَ خِ)
چرخ. فلک. کنایه از آسمان و سپهر. مجازاً، بمعنی کرۀ فلکی که قدما آن را چون چرخ آسیا در گردش و حرکت می پنداشته اند. چرخ گردان و چرخ گردنده:
آسایشت نبینم ای چرخ آسیائی
خود سوده می نگردی ما را همی بسائی.
ناصرخسرو.
گر می به خرد درست مانده ست
این برشده چرخ آسیائی.
ناصرخسرو.
رجوع به چرخ و چرخ گردان و چرخ گردنده شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چَ خِ)
نوعی از انواع چرخ که حرکت دوری دارد و با گردش خود سنگ آسیا را به حرکت درمیآورد. چرخ آسیا که اصلاً بوسیلۀ آب به گردش وحرکت درمی آید. (ولی توسعاً به آسی که بوسیلۀ باد وغیره حرکت کند، نیز اطلاق شده). چرخ آسیای بادی. چرخ مخصوص آسیا:
نرگس بسان یکی پره آسیاست
آن چرخ آسیا که ستون زمردین کنی
چرخش ز زر زرد کنی وآنگهی در او
دندانۀ بلورین گردش تو درکنی.
منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی).
چون تاب جمال تو نیاوردیم
سرگشته چو چرخ آسیا گشتیم.
عطار.
رجوع به چرخ شود
لغت نامه دهخدا